نویسنده: دکتر جاسر عوده؛ استاد مقاصد الشریعة در دانشکده‌ی پژوهش‌های اسلامی در «دوحه»
ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد
 
أخیراً در جوامع عربی و اسلامی ما، علاوه بر ظلم آشکار میان مردم نسبت به جان‌ها، آبرو‌ها، اموال، حقوق، خونریزی، خشونت، دشمنی، اذیت و آزار رساندن و مباح دانستن حرام، پدیده‌های خطرناکی مانند الحاد، ترک نماز، زنا، مواد مخدر و انواع شراب، بد اخلاقی و فحاشی، از هم‌پاشیدگی خانوادگی و عدم پایبندی به احکام اسلامی در فروتنی و حیا و تعامل بین زن و مرد، گسترش یافته است و خصوصاً اوضاع کلی دینی و اخلاقی در جوامع عربی برای هر بیننده‌ای، فاجعه‌بار، دردناک و ناراحت‌کننده است. 

به نظر من، این پدیده‌ها ارتباط زیادی با شکست و ناکامی اخیر همه‌ی اسلام‌گرایان – با هر گرایش و جناحی که دارند – و افول و کاهش قدرت و نفوذ آنان در سطوح مختلف؛ خصوصاً در زمینه‌ی سیاسی و تهاجم زیانبار و تمسخرآمیز و گزنده‌ی تبلیغاتی و سیاسی و حتی گاهی مسلحانه در برابر هر چه اسلامی یا شرعی و قانونی و خدایی است و تجاوز بزهکارانه‌ی عمدی نسبت به دین خدای متعال از سوی خبیثان و ناپاکان و دشمنی غیرعمدی از جانب نادانان دارد. 

 

 اسلام‌گرایان در گذشته‌ی نه چندان دور به این نصیحت ناصحان گوش فرا ندادند که بدست گرفتن مسؤولیت‌هایی که در توان آنان نیست و نداشتن استراتژی‌های مناسب برای حرکت‌ها و فعالیت‌هایشان و ورود به میدان‌های مبارزاتی نابرابر- که امکان پرهیز از آن وجود دارد – پیش از هر چیزی به دین اسلام و در کل به امت اسلامی در جهان آسیب خواهد رساند و شکست سیاسی پیش‌بینی شده، پروژه‌های بزرگ سیاسی و اقتصادی و آموزشی و پژوهشی و خیریه‌ای و تبلیغاتی و اجتماعی و هنری را خنثی و ناکام خواهد ساخت. پروژه‌هایی که هنوز در مرحله‌ی جنینی بسر می‌برند و نیاز به مراقبت و صبر و آرامش قبل از تولد دارند؛ چه رسد به اینکه درگیر جنگ‌هایی شوند که ستمگران و سرمایه‌داران بزرگ و سازندگان اسلحه و قاچاقچیان مواد مخدر در جهان با زیرکی زیاد آن را طراحی می‌کنند و در نتیجه پروژه‌ها و برنامه‌های اسلامی در اثر تهاجم برنامه‌ها و نقشه‌های نیروهای محلی و بین‌المللی نابود می‌شود و متأسفانه در این میان تنها اسلام زیان می‌بیند. 

از سویی دیگرجناح دیگری از اسلام‌گرایان شکست خورده‌اند که در نام و ظاهر خود را با علمای سلف امت اسلامی مرتبط می‌دانند و سبک‌های سیاسی مختلفی را به تناوب از احزاب سیاسی و تجمعات علمی و یا ایدئولوژی‌های کشور‌ها در پیش می‌گیرند ودرعوض نه تنها هیچ راهکاری برای حل مشکلات امت ارائه نمی‌دهند بلکه خود مشکل آفرین می‌شوند و برخی از این گروه‌ها به نام اسلام برای نظام استبدادی و مفسدان قانون وضع می‌کنند؛ در حالی که اسلام از عملکرد آنان بیزار است. 

از طرفی دیگر اسلام‌گرایان دیگری – به نام داعش – پا به عرصه‌ی سیاست گذاشته‌اند که مدعی اقامه‌ی خلافت و دولت اسلامی هستند که خردمندان معتقدند آنان از جنبه‌ی استراتژیکی با دشمنان اسلام، آشکارا تبانی کرده ودر زمینه‌ی اداری و حقوقی موجب بی‌نظمی و هرج و مرج و عقب ماندگی شده‌اند و درعرصه‌ی علمی و قانونی نادانی و غرور را به ارمغان آورده‌اند و در عرصه‌ی نظامی و امنیتی، کاری جز خونریزی و جنایت مرتکب نشده‌اند. 

اکنون در تکمیل و به انجام رسیدن این توطئه، طبل‌های جنگ در زمانی معین و حساب شده (و مطابق نقشه) به صدا در آمده و متاسفانه فقط اسلام دچار زیان می‌شود؛ اما مشکل بزرگ این است که بسیاری از پسران و دختران جوان اسلام را به نماد‌ها و شخصیت‌ها و جماعت‌ها و جریانات اسلام سیاسی یا تبلیغاتی یا منبری یا علمی پیوند داده‌اند. از این رو زمانی که این جماعت‌ها و شخصیت‌ها، همگی – درست یا نادرست – در گلخن گرداب کنونی بپرد و وارد درگیری‌های بی‌نتیجه فعلی و احمقانه شود که حتی شخص بردبار را نیز سرگردان می‌کند، خود اسلام و پناه بر خدا، عقیده و شریعت و اخلاق اسلامی را در دل‌های پسران و دختران جوان متزلزل می‌سازد. 

به هر حال اسلام دین خدای متعال و میراث رسولش؛ محمد (صلی الله علیه و سلم) است و هر مسلمانی باید بداند که اسلام دین خدای متعال است و از مؤسسه و انجمن اسلامی، قانونی یا حزبی یا سیاسی وسیع‌تر است و از هر شخص یا جماعت یا انجمن یا سبک یا پروژه یا دولتی ماندگار‌تر است. 

هرگاه از جوانان بپرسیم: اسلام دقیقاً چیست؟ پاسخ این است که اسلام پیام آفریننده‌ی بی‌عیب و نقص و بلندپایه است که آن را برمایه‌ی رحمت جهانیان؛ محمد (ص) نازل فرموده تا به مردم خیر و خوبی بیاموزد و به آن دعوت نماید و بشریت را از تاریکی‌های جاهلیت به نور هدایت و از بندگی مردم به سوی بندگی خدای یکتا و از بداخلاقی و فساد انسان و هستی به خوش‌رفتاری و صلاح و اصلاح و خوبی و نیکوکاری بیرون ببرد و آنان را از بدحسابی به هنگام دیدار با خدای متعال – پناه بر خدا – به بهترین زندگی بعد از مرگ در سرای سلامتی و آرامش و بهشت جاویدی که برای پرهیزگاران آماده شده است نجات دهد. 

ثثوابت و اصول اسلام که ارتباطی با بشر ندارد و نمی‌تواند در آن دخالت نماید و امانتی بر دوش هر مسلمانی است، عبارتنداز: 

 (۱) – عقیده‌ی اسلامی. (۲) شریعت اسلامی. (۳) – اخلاق اسلامی. اما ارکان عقیده‌ی اسلامی، توحید و یگانگی خدا و ایمان به کتاب‌ها و پیامبران و روز آخرت و شناخت نام‌های نیکوی خدا و صفات کاملش است. این عقیده در دل مؤمن اخلاص، توکل، شکر، ترس، امید، ذکر، خشوع، دعا، تفکر، توبه و معانی دیگری که آثار عقیده‌ی اسلامی در دل مؤمن هستند، به‌وجود می‌آورد. 

مسائل فلسفی در ارتباط با علم کلام که بدون علت، زیاد پیرامون آن به بحث و جدل می‌پردازند و با دروغ و به‌تان آن را به عقیده‌ی اسلامی پیوند می‌دهند در دایره‌ی عقیده‌ی اسلامی نمی‌گنجد.؛ زیرا عقیده، موضوعی است و علم کلام چیزی دیگر است که لازم نیست مسلمان آن را بداند و عقاید اسلامی ربطی به مسلمانان و مشکلات و افکارشان ندارد. 

اما شریعت که امانتی بر عهده‌ی هر مسلمانی است،‌‌ همان احکام ضروری و جاوید اسلام مانند وجوب نماز و روزه و زکات و حج و نیکی به والدین و همسایه و به جا آوردن صله‌ی رحم و امانتداری و پوشیدن عیب‌ها و آباد کردن مساجد و احکام ازدواج و حدودش و احکام میراث و وصیت است و جنبه‌ی دیگرشریعت‌‌ همان حرام دانستن حرام مانند قتل و زنا و رشوه و سرقت و قطع صله‌ی رحم و زشتی در گفتار و کردار و ظاهر و رفتار و اعمال نیک دیگر در شریعت اسلام است. 

از جمله‌ی شریعت اسلامی، حفاظت و پاسداری از مقدسات اسلامی مانند بیت‌الحرام و مسجد شریف نبوی و مسجد مبارک اقصی، صرف نظر از تمام آرا و نظام‌های سیاسی مرتبط با آن است و همه‌ی این مظاهر و نمادهای شریعت که بیان گردید هیچ ربطی به اسلام‌گرایان یا طیف‌ها و احزاب آنان و دولت‌هایشان یا موفقیت یا شکست آنان ندارد و آن‌ها امانت‌هایی هستند که خدای متعال در باره‌ی آن از مسلمانان خواهد پرسید. نماز، وضو، ترازو و… امانت است، مطابق فرموده‌ی پیامبر که در حدیث مشهوری این امانت‌ها را برشمرد. 

اما فتاوای متفاوت و آرای فقهی میدان وسیعی دارند و ازعلماء کسانی هستند که به حقیقت دست یافته‌اند و افرادی نیز دچار اشتباه شده‌اند و صحیح نیست که اختلافات فقهی و ثوابت شریعت را با هم بیامیزیم و قطعاً جایز نیست که فتاوای به خطا رفته و اقدامات غیر انسانی و آرای عقب مانده‌ی برخی از مجاهدان و علما و اعضای احزاب و مبلغان را با ثوابت و اصول مسلم و قطعی و نماد‌های جاوید شریعت الهی را که در عمق هویت دینی برای هر مسلمانی وجود دارد با هم مخلوط کنیم. 

اما در مورد اخلاق اسلامی مانند حق‌گویی و صبر و صداقت و امانتداری و کرم و سلامت روان از کینه‌توزی‌ها و شجاعت و مردانگی و همکاری در کار نیک و یاری مظلوم و غذا دادن به مسکین و مهرورزی به یتیم و کمک کردن به هنگام سختی‌ها و فرو بردن خشم و پوشاندن عیب‌های مردم و حفظ اسرارشان و… باید بگویم که قانوناً و عقلاً تعیین آن بر عهده‌ی هیچ مخلوقی مگر محمد (صلی الله علیه و سلم) – که پروردگارش او را چنین می‌ستاید: و إنّک لعلی خلقِ عظیمِ – نیست و ربطی به آن‌ها ندارد. 

حقیقتاً ما همشیه تأکید می‌کنیم که به انقلاب بزرگ و عمیق اخلاقی قبل از انقلاب سیاسی نیازمندیم. درست نیست که اخلاق اسلامی در درگیری‌های شخصی ومشخص و جدل‌های پوچ پیرامون سیاست تباه گردد. خدا شوقی؛ امیر الشعراء را رحمت کند که گفت: ماندگاری امت‌ها، وابسته به ماندگاری اخلاق است، اگر پایبندی به اصول اخلاقی از بین رود، امت‌ها هم از بین خواهند رفت. 

اخیراً گرایش اسلامی دیگری توسعه یافته که این روز‌ها در شرق و غرب، خود را به عنوان جایگزین گرایش‌های اسلام‌گرایان دیگر نشان می‌دهد و آن گرایش صوفی‌گری با مشایخ و فعالیت‌ها و آموزشگاه‌ها و طریقت‌های سازمانی و غیر سازمانی‌اش است. تصوف جنبه‌ای زیبا از جنبه‌های اسلامی و علمی اصیل از علوم شرعی است؛ اما ضروری به نظر می‌رسد که صوفی حقیقی خود و مریدانش را از پیروی و اطاعت از هوا‌ها و امیال حکام و حکومت‌ها از طرفی و هواهای عامه‌ و توده‌ی مردم از سوی دیگردور نماید و اگر شرایط به گونه‌ای بود که مانع حق‌گویی او بود، سخن باطل را بر زبان نیاورد و در شرایط کنونی – برحسب وظیفه‌ی تصوف – بر اصلاح نفس ‌ها و تزکیه‌ی اخلاقی و جهاد با نفس و حتی جهاد با دشمنان – اگر زمینه برای جهاد آماده باشد – تاکید ورزد و این‌‌ همان تصوف حقیقی است. 

خاتمه‌ی کلام ما این است که:‌ ای مسلمانان میان اسلام و مدعیان اسلام و اسلام‌گرایان تفاوت بگذارید و تقوای خدا پیشه کنید و به دینش و ثوابت و عقیده و شریعت و اخلاقش پایبند باشید و اسلام‌گرایان و یا کسانی که موفق شده‌اند یا شکست خورده‌اند و یا ثابت قدم مانده‌اند یا منحرف شده‌اند و یا سلفی یا اخوانی یا داعشی یا صوفی هستند را نادیده بگیرید. هر کس اسلام‌گرایان را عبادت می‌کند بداند که آنان از بین می‌روند و هر کس خدا را عبادت می‌کند، حقیقتاً خدا زنده‌ای است که نمی‌میرد.